ضرب المثل های فارسی 2
پارسی راهنمایی

  دست كه به چوب بردي گربه دزده حساب كار خودشو ميكنه ! 

دست كه بسيار شد بركت كم مي شود ! 
دست ما كوتاه و خرما بر نخيل . (( پاي ما لنگ است و منزل بس دراز )) ((‌ حافظ شيرازي )) 
دست ننت درد نكنه ! 
دست و روت را بشور منم بخور ! 
دست و رويش را با آب مرده شور خانه شسته است ! 
دستي را كه حاكم ببره خون نداره يا ديه نداره ! 
دستي را كه نميتوان بريد بايد بوسيد ! 
دستي را كه از من بريد، خواه سگ بخورد خواه گربه ! 
دشمنان در زندن با هم دوست شوند ! 
دشمن دانا بلندت ميكند - بر زمينت ميزند نادان دوست ! 
دشمن دانا كه غم جان بود - بهتر از دوست كه نادان بود . ((‌ نظامي )) 
دشمن نتوان حقير و بيچاره شمرد . (( داني كه چه گفت زال با رستم گرد )) ((‌ سعدي )) 
دعا خانه صاحبش را ميشناسد ! 
دعا كن (( الف )) بميره يا دعا كن بابات بميره ! 
دعوا سر لحاف ملا نصرالدين بود ! 
دلاكها كه بيكار ميشوند سر هم را ميتراشند ! 
دل بيغم دراين عالم نباشد - اگر باشد بني آدم نباشد . 
دل سفره نيست كه آدم پيش هر كس باز كنه ! 
دلش درو طاقچه نداره ! 
دلم خوشه زن بگم اگر چه كمتر از سگم ! 
دلو هميشه از چاه درست در نمياد ! 
دماغش را بگيري جانش در مياد ! 
دم خروس از جيبش پيداست ! 
دمش را توي خمره زده است ! 
دندن اسب پيشكشي را نميشمارند ! 
دنده را شتر شكست، تاوانش را خر داد ! 
دنيا پس از مرگ ما، چه دريا چه سراب ! 
دنيا دمش درازه ! 
دنيا جاي آزمايش است، نه جاي آسايش ! 
دنيا، دار مكافاته ! 
دنيا را آب ببره او راخواب ميبره ! 
دنيا را هر طور بگيري ميگذره ! 
دنيايش مثل آخرت يزيده ! 
دنيا محل گذره ! 
دو تا در را پهلوي هم ميگذارند براي اينست كه به درد هم برسند ! 
دو خروس بچه از يك مرغ پيدا ميشوند، يكي تركي ميخونه يكي فارسي ! 
دود از كنده بلند ميشه ! 
دود، روزنه خودشو پيدا ميكنه ! 
دو دستماله ميرقصه ! 
دور اول و بد مستي ؟ 
دور دور ميرزا جلاله ، يك زن به دو شوهر حلاله ! 
دوري و دوستي ! 
دوست آنست كه بگرياند. دشمن آنست كه بخنداند ! 
دوست همه كس، دوست هيچكس نيست ! 
دوستي بدوستي در، جو بيار زرد آلو ببر ! 
دوستي دوستي از سرت ميكنند پوستي ؟! 
دوصد گفته چو نيم كردار نيست ! 
دو صد من استخوان بايد كه صدمن بار بردارد ! 
دوغ در خانه ترش است ! 
دوغ و دوشاب در نظرش يكيست ! 
دو قرت و نيمش باقيه ! 
دو قرص نان اگر از گندم است و گر از جو - دوتاي جامه اگر كهنه است و گر از نو . 
هزار مرتبه بهتر بنزد ابن يمين - زفرمملكت كيقباد و كيخسرو . 
ده انگشت را خدا برابر نيافريده ! 
ده، براي كدخدا خوبه و برادرش ! 
ده درويش در گليمي بخسبند و دو پادشاه در اقليمي نگنجند . 
دهنش آستر داره ! 
دهنش چاك و بست نداره ! 
دهن مردم را نميشود بست ! 
دهنه جيبش را تار عنكبوت گرفته ! 
ديده مي بينه، دل ميخواد ! 
دير آمده زود ميخواد بره ! 
دير زائيده زود ميخواد بزرگ كنه ! 
ديشب همه شب كمچه زدي كو حلوا ؟! 
ديگ به ديگ ميگه روت سياه ، سه پايه ميگه صل علي ! 
ديگران كاشتند ما خورديم، ما ميكاريم ديگران بخورند ! 
ديگ ملا نصرالدين است ! 
ديوار حاشا بلنده ! 
ديوار موش داره ، موش هم گوش داره ! 
ديوانه چو ديوانه به بيند خوشش آيد ! 


ذ 

ذات نايافته از هستي بخش - كي تواند كه شود هستي بخش ؟! (( جامي )) 
ذره ذره كاندرين ارض و سماست - جنس خود را همچو كاه و كهرباست . ((مولوي )) 
ذره ذره جمع گردد وانگهي دريا شود . 

ر 

راستي هيبت اللهي يا ميخواهي منو بترسوني ؟! 
راه دزد زده تا چهل روز امنه ! 
راه دويده، كفش دريده ! 
رحمت بكفن دزد اولي ! 
رخت دو جاري را در يك طشت نميشه شست ! 
رستم است و يكدست اسلحه ! 
رستم در حمام است ! 
رستم صولت و افندي پيزي ! 
رسيده بود بلايي ولي به خير گذشت . (( نريخت درد مي و محتسبز دير گذشت ... )) (( آصفي هروي )) 
رطب خورده كي منع رطب چون كند ! 
رفت زير ابروش را برداره چشمش را هم كور كرد ! 
رفت به نان برسه بجان رسيد ! 
رفتم ثواب كنم كباب شدم ! 
رفتم خونه خاله دلم واشه ، خاله خسبيد دلم پوسيد ! 
رفتم شهر كورها ، ديدم همه كور، منهم كور ! 
رقاصه نميتونست برقصه ميگفت زمين كجه ! 
رند را بند و قحبه را پند سود نكند ! 
رنگم ببين و حالمو نپرس ! 
روبرو خاله و پشت سر چاله ! 
روده بزرگه روده كوچيكه رو خورد ! 
روز از نو، روزي از نو ! 
روز گار آئينه را محتاج خاكستر كند ! 
روزگار است اينكه گه عزت دهد و گه خوار دارد - چرخ بازيگر از اين بازيچه ها بسيار دارد .(( قائم مقام فراهاني )) 
روزه خوردنشو ديدم، ولي نماز كردنش را نديده ام ! 
روزي به قدمه ! 
روزي گريه دست زن شلخته است ! 
روضه خوان پشمه چال است ! 
روغن چراغ ريخته وقف امامزاده ! 
روغن روي روغن ميره ، بلغور، خشك ميمونه ! 
رو مسخرگي پيشه كن و مطربي آموز - تا داد خود از كهتر و مهتر بستاني . (( عبيد زاكاني )) 
روي گدا سياهه ولي كيسه اش پره ! 
ريسمان سوخت و كجيش بيرون نرفت ! 
ريش و قيچي هر دو در دست شماست ! 

ز 

ز آب خرد، ماهي خرد خيزد - نهنگ آن به كه از دريا گريزد ! 
زاغم زد و زو غم زد، پس مانده كلاغ كورم زد ! 
زبان بريده بكنجي نشسته صم بكم - به از كسي كه نباشد زبانش اندر حكم . (( سعدي )) 
زبان خر را خلج ميدونه ! 
زبان خوش، مار را از سوراخ بيرون ميآورد ! 
زبان سرخ سر سبز ميدهد بر باد - بهوش باش كه سر در سر زبان نكني . 
زبان گوشت است بهر طرف كه بچرخاني ميچرخه ! 
زخم زبان از زخم شمشير بدتره ! 
زدي ضربتي ضربتي نوش كن ! 
زرد آلو را ميخورند براي هسته اش ! 
زرنگي زياد فقر ميآره ! 
زرنگي زياد مايه جوانمرگيست ! 
ز عشق تا بصبوري هزار فرسنگ است ! (( دلي كه عاشق و صابر بود مگر سنگ است ؟ )) (( سعدي )) 
زعفران كه زياد شد بخورد خر ميدهند ! 
زكوة تخم مرغ يك دانه پنبه دونه است ! 
زمانه ايست كه هر كس بخود گرفتار است ! (( تو هم در آينه حيران حسن خويشي ... )) (( آصفي هروي )) 
زمانه با تو نسازد، تو با زمانه بساز! 
زمستان رفت و رو سياهي به زغال موند ! 
زن آبستن گل ميخوره اما گل داغستان ! 
زن ازغازه سرخ رو شود و مرد از غزا ! 
زن بد را اگر در شيشه هم بكنند كار خودشو ميكنه ! 
زن بلاست ، اما الهي هيچ خانه اي بي بلا نباشه ! 
زن بيوه را ميوه اش ميخواهند ! 
زن تا نزائيده دلبره، وقتيكه زائيد مادره ! 
زن جوان را تيري به پهلو نشيند به كه پيري ! 
زن راضي، مرد راضي، گور پدر قاضي ! 
زن سليطه سگ بي قلاده است ! 
زن كه رسيد به بيست، بايد بحالش گريست ! 
زنگوله پاي تابوت ! 
زن نجيب گرفتن آسونه، ولي نگهداريش مشكله ! 
زن و شوهر جنگ كنند، ابلهان باور كنند ! 
زني كه جهاز نداره، اينهمه ناز نداره ! 
زورش بخر نميرسه پالون خر را بر ميداره ! 
زور داري، حرفت پيشه ! 
زور دار پول نميخواد، بي زور هم پول نميخواد ! 
زهر طرف كه كشته شود اسلام است ! 
زير اندزش زمين است و رواندازش آسمون ! 
زير پاي كسي پوست خربزه گذاشتن ! 
زير دمش سست است ! 
زير ديگ اتش است و زير آدم آدم ! 
زير سرش بلنده ! 
زير شالش قرصه ! 
زير كاسه نيم كاسه ايست . 
زيره به كرمان ميبره ! 


س 

سال به دوازده ماه ما مي بينيم يكدفعه هم تو ببين ! 
سال به سال دريغ از پارسال ! 
سالها ميگذاره تا شنبه به نوروز بيفته ! 
سالي كه نكوست از بهارش پيداست ! 
سبوي خالي را بسبوي پر مزن ! 
سبوي نو آب خنك دارد ! 
سبيلش آويزان شد ! 
سبيلش را بايد چرب كرد ! 
سپلشت آيد و زن زايد و مهمان عزيزت برسد ! 
سخن خود تو كجا شنيدي، اونجا كه حرف مردمو شنيدي ! 
سر بريده سخن نگويد ! 
سر بزرگ بلاي بزرگ داره ! 
سر بشكنه در كلاه، دست بشكنه در آستين ! 
سر بي صاحب ميتراشه ! 
سر بيگناه، پاي دار ميره اما بالاي دار نميره ! 
سر پيري و معركه گيري ! 
سر تراشي را از سر كچل ما ميخواد ياد بگيره ! 
سر حليم روغن ميرود ! 
سر خر باش، صاحب زر باش ! 
سر را با پنبه ميبرد ! 
سر را قمي مي شكنه تاوانش را كاشي ميده ! 
سر زلف تو نباشد سر زلف دگري ! 
سرش از خودش نيست . 
سرش به تنش زيادي ميكنه ! 
سرش به كلاش ميارزه ! 
سرش بوي قرمه سبزي ميده ! 
سرش توي حسابه ! 
سرش توي لاك خودشه ! 
سرش جنگه اما دلش تنگه ! 
سرش را پيراهن هم نميدونه ! 
سر قبري گريه كن كه مرده توش باشه ! 
سر قبرم كثافت نكن از فاتحه خواندنت گذشتم ! 
سر كچل را سنگي و ديوانه را دنگي ! 
سر كچل و عرقچين ! 
سركه مفت از عسل شيرين تره ! 
سركه نقد بهتر از حلواي نسيه است ! 
سركه نه در راه عزيزان بود - بار گرانيست كشيدن بدوش ! (( سعدي )) 
سر گاو توي خمره گير كرده ! 
سر گنجشكي خورده ! 
سر گنده زير لحافه ! 
سرم را ميشكنه نخودچي جيبم ميكنه ! 
سرم را سرسري متراش اي استاد سلماني - كه ما هم در ديار خود سري داريم و ساماني . 
سرنا را از سر گشادش ميزنه ! 
سرناچي كم بود يكي هم از غوغه اومد ! 
سري را مه درد نيمكند دستمال مبند ! 
سري كه عشق ندارد كدوي بي بار است . (( لبي كه خنده ندارد شكاف ديوار است ... )) 
سزاي گرانفروش نخريدنه ! 
سسك هفت تا بچه ميآره يكيش بلبله ! 
سفره بي نان جله، كوزه بي آب گله ! 
سفره نيفتاده ( نينداخته ) بوي مشك ميده ! 
سفره نيفتاده يك عيب داره ! سفره افتاده هزار عيب ! 
سفيد سفيد صد تومن، سرخ و سفيد سيصد تومن، حالا كه رسيد به سبزه هر چي بگي ميارزه ! 
سقش سياه است ! 
سگ بادمش زير پاشو جارو ميكنه ! 
سگ باش، كوچك خونه نباش ! 
سگ پاچه صاحبش را نميگيره ! 
سگ، پدر نداشت سراغ حاج عموشو ميگرفت ! 
سگ چيه كه پشمش باشه ! 
سگ درحضور به از برادر دور ! 
سگ در خانه صاحبش شيره ! 
سگ داد و سگ توله گرفت ! 
سگ دستش نميشه داد كه اخته كنه ! 
سگ را كه چاق كنند هار ميشه ! 
سگ زرد برادر شغاله ! 
سگست آنكه با سگ رود در جوال ! 
سگ سفيد ضرر پنبه فروشه ! 
سگ سير دنبال كسي نميره ! 
سگش بهتر از خودشه ! 
سگ كه چاق شد گوشتش خوراكي نميشه ! 
سگ گر و قلاده زر ؟! 
سگ ماده در لانه، شير است ! 
سگ نازي آباده، نه خودي ميشناسه نه غريبه ! 
سگ نمك شناس به از آدم ناسپاس ! 
سگي به بامي جسته گردش به ما نشسه ! 
سگي كه براي خودش پشم نميكند براي ديگران كشك نخواهد كرد ! 
سگي كه پارس كنه ، نميگيره ! 
سلام روستائي بي طمع نيست ! 
سنده را انبر دم دماغش نميشه برد ! 
سنگ به در بسته ميخوره ! 
سنگ بزرگ علامت نزدنه ! 
سنگ بنداز بغلت واشه ! 
سنگ خاله قورباغه را گرو ميكشه ! 
سنگ كوچك سر بزرگ را ميشكنه ! 
سنگ مفت، گنجشك مفت ! 
سنگي را كه نتوان برداشت بايد بوسد و گذاشت ! 
سواره از پياده خبر نداره، سير از گرسنه ! 
سودا، به رضا، خويشي بخوشي . 
سودا چنان خوشست كه يكجا كند كسي ! (( دنيا و آخرت به نگاهي فروختيم )) (( قصاب كاشاني )) 
سودا گر پنير از شيشه ميخوره ! 
سوداي نقد بوي مشك ميده ! 
سوراخ دعا را گم كرده ! 
سوزن، همه را ميپوشونه اما خودش لخته ! 
سوسكه از ديوار بالا ميرفت مادرش ميگفت : قربون دست و پاي بلوريت ! 
سهره ( سيره ) رنگ كرده را جاي بلبل ميفروشه ! 
سيب سرخ براي دست چلاق خوبه ؟! 
سيب مرا خوردي تا قيامت ابريشم پس بده ! 
سيبي كه بالا ميره تا پائين بياد هزار چرخ ميخوره ! 
سيبي كه سهيلش نزند رنگ ندارد ! (( تعليم معلم بكسي ننگ ندارد )) 
سيلي نقد به از حلواي نسيه ! 


AxGiG,عکس گیگ پایگاه آپلود عکس ویژه وبلاگنویسان